یلامقلغتنامه دهخدایلامق . [ ی َم ِ ] (ع اِ) ج ِ یلمق . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). رجوع به یلمق و یلمه شود.
یلمکلغتنامه دهخدایلمک . [ ی َ م َ ] (اِ) یلمه . قبا و معرب آن یلمق است . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به یلمه شود.
یلمکلغتنامه دهخدایلمک . [ ی َ م َ ] (ع ص ) جوان توانا. (منتهی الارب ). مرد جوان قوی وتوانا. (ناظم الاطباء). و رجوع به یلمه و یلمق شود.
یلمهلغتنامه دهخدایلمه . [ ی َ م َ / م ِ ] (اِ) یلمق . (دهار). نوعی از جامه ٔ پوشیدنی دراز که قبا نیز گویند. (ناظم الاطباء). قبا و معرب آن یلمق است . (از منتهی الارب ) (از المعرب جوالیقی ص 354) (از فرهنگ جهانگیری ) (از انجمن آ