ییلاقلغتنامه دهخداییلاق . [ ی َی ْ / ی ِی ْ ] (اِخ ) ازبلوکات کردستان ، حد شمالی دهات گروس ، شرقی اسفندآباد، جنوبی امیرآباد و غربی سنندج ، مرکز قروه و عده ٔ قرا 146 است . (از یادداشت مؤلف ). نام یکی از دهستانهای بخش حومه ٔ شه
ییلاقلغتنامه دهخداییلاق . [ ی َی ْ / ی ِی ْ ] (ترکی ، اِ مرکب ) از یی [ = یای ] به معنی تابستان و لاق که پسوند مکان است ، به معنی جایی که در تابستان سکنی گزینند. سردسیر.مقابل قشلاق ، گرمسیر. جای تابستانی . تابستانگاه . مصیف : تقییظ؛ ییلاق رفتن . تصیف ، اصطیاف
ییلاقفرهنگ فارسی عمید۱. سردسیر؛ کوهپایه و جای سرد.۲. محل خوشآبوهوا در خارج شهر که در فصل تابستان در آنجا بهسر میبرند؛ ایلاق.
ییلاقفرهنگ فارسی معین(یِ) [ تر. ] (اِ.) 1 - کوهپایه ، جای سردسیر. 2 - اقامتگاه تابستانی ، جای خوش آب و هوا.
لیغ و لاغلغتنامه دهخدالیغ و لاغ . [ غ ُ] (اِ مرکب ، از اتباع ) رجوع به لاغ شود : گه خیال آسیا و باغ و راغ گه خیال میغ و ماغ و لیغ و لاغ .مولوی .
تیمگان قهرمانان اروپاUEFA Champions League, Champions League, European Champion's Cupواژههای مصوب فرهنگستاننام رسمی جام قهرمانان اروپا که میان تیمهایی برگزار میشود که در تیمگانهای ملی خود حائز بالاترین رتبهها شدهاند
رَزدانهlake, colour lake, lake colourواژههای مصوب فرهنگستاننوعی رنگدانۀ متشکل از مادۀ رنگی آلی و انحلالپذیر که به پایهای معدنی پیوند خورده است
ییلاقاتلغتنامه دهخداییلاقات . [ ی َی ْ / ی ِی ْ ] (اِ) ج ِ ییلاق ، به معنی تابستانگاه . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به ییلاق شود.
ییلاقیلغتنامه دهخداییلاقی . [ ی َی ْ / ی ِی ْ ] (ص نسبی ) منسوب به ییلاق : هوای ییلاقی ، خانه ٔ ییلاقی . (یادداشت مؤلف ) : کاکل از مه شد عذار ساقیان سردمهرآب و آتش بر رخ گلهای ییلاقی فشاند. مسیح کاشی (از آن
ییلاقاتلغتنامه دهخداییلاقات . [ ی َی ْ / ی ِی ْ ] (اِ) ج ِ ییلاق ، به معنی تابستانگاه . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به ییلاق شود.
ییلاق طهماسب کندیلغتنامه دهخداییلاق طهماسب کندی . [ ی َی ْ / ی ِی ْ طَ س ِ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آواجیق بخش حومه ٔ شهرستان ماکو، واقع در 34هزارگزی باختر ماکو، با 111 تن سکنه . راه آن مالرو است .
ییلاقیلغتنامه دهخداییلاقی . [ ی َی ْ / ی ِی ْ ] (ص نسبی ) منسوب به ییلاق : هوای ییلاقی ، خانه ٔ ییلاقی . (یادداشت مؤلف ) : کاکل از مه شد عذار ساقیان سردمهرآب و آتش بر رخ گلهای ییلاقی فشاند. مسیح کاشی (از آن
خوش ییلاقلغتنامه دهخداخوش ییلاق . [ خوَش ْ / خُش ْ ی َی ْ ] (اِخ ) نام محلی است در 68 هزارگزی شاهرود. (یادداشت مؤلف ). دهی است از دهستان کوهسارات از بخش رامیان شهرستان گرگان . واقع در 68 هزارگزی
تخت ییلاقلغتنامه دهخداتخت ییلاق . [ ت َ ی ِی ْ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان خرقان شرقی در بخش آوج شهرستان قزوین است که در بیست هزارگزی خاور آوج و بیست هزارگزی راه عمومی در کوهپایه قرار دارد. سردسیر است و 50 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه سار و محصولش غلات و شغل اهالی زراع
بارییلاقلغتنامه دهخدابارییلاق . (اِخ ) نام محلی بحدود سمرقند رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 95 شود.