اجرا
فرهنگ فارسی عمید
۱. روا کردن امری؛ عمل کردن کاری طبق برنامۀ قبلی.
۲. [قدیمی] راندن.
۳. [قدیمی] جاری کردن آب؛ روان ساختن.
۴. (اسم) [قدیمی] مقرری سالیانه به مٲموران دیوان و سپاهیان.
۲. [قدیمی] راندن.
۳. [قدیمی] جاری کردن آب؛ روان ساختن.
۴. (اسم) [قدیمی] مقرری سالیانه به مٲموران دیوان و سپاهیان.