اصل
فرهنگ فارسی عمید
۱. بن؛ پی؛ بنیاد.
۲. نژاد.
۳. قاعده و قانون.
۴. ریشه؛ ریشۀ درخت.
۵. (حقوق) هریک از مادههای قانون اساسی یا هر قانون دیگر.
۶. آنچه وجودش وابسته به خودش باشد؛ خودِ چیزی.
۷. بیخ؛ بن هرچیز؛ بخش زیرین هر چیز.
۸. خاستگاه.
〈 اصل کار: [عامیانه] شخص یا چیز مهم و عمده.
۲. نژاد.
۳. قاعده و قانون.
۴. ریشه؛ ریشۀ درخت.
۵. (حقوق) هریک از مادههای قانون اساسی یا هر قانون دیگر.
۶. آنچه وجودش وابسته به خودش باشد؛ خودِ چیزی.
۷. بیخ؛ بن هرچیز؛ بخش زیرین هر چیز.
۸. خاستگاه.
〈 اصل کار: [عامیانه] شخص یا چیز مهم و عمده.