ترجمه مقاله

سربه دار

فرهنگ فارسی عمید

۱. کسی که آماده است سرش بر دار رود.
۲. شخص ماجراجو و پرخاشخر که دل بر کشته شدن بدهد و بر ضد حکومت وقت قیام کند.
۳. سربربادرفته؛ برسرِداررفته.
ترجمه مقاله