سفتفرهنگ فارسی عمید۱. (زیستشناسی) شانۀ انسان یا حیوان؛ دوش؛ کتف: ◻︎ سفته بر «سفت» شیر و گور نشست / سفت و از هردو «سفت» بیرون جست (نظامی۴: ۵۷۲).۲. سوراخ؛ رخنه؛ سوراخ کوچک، مانند سوراخ سوزن.