صواب رایفرهنگ فارسی عمیدکسی که رٲی او صواب باشد؛ درستاندیشه؛ باخرد؛ بخرد: ◻︎ گویند مرا صوابرایان بهوش / چون دست نمیرسد به خرسندی کوش (سعدی۲: ۷۲۷).