غژمفرهنگ فارسی عمیددانۀ انگوری که از خوشه جدا شده باشد: ◻︎ آن خوشه بین چنانکه یکی خیک پرنبید / سربسته و نبرده بدو دست هیچکس ـ بر گونهٴ سیاهی چشم است غژم او / هم بر مثال مردمک چشم از او تکس (بهرامی: شاعران بیدیوان: ۴۰۷).