ترجمه مقاله

گرد

فرهنگ فارسی عمید

۱. = گردیدن
۲. گردنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): جهان‌گرد، بیابان‌گرد، دوره‌گرد، ولگرد.
ترجمه مقاله