آخال
فرهنگ فارسی عمید
۱. خاکروبه؛ آشغال.
۲. خاشاک.
۳. هرچیز دورافکندنی: ◻︎ از بس گل مجهول که در باغ بخندید / نزدیک همهکس گل معروف شد آخال (فرخی: ۲۱۸).
۲. خاشاک.
۳. هرچیز دورافکندنی: ◻︎ از بس گل مجهول که در باغ بخندید / نزدیک همهکس گل معروف شد آخال (فرخی: ۲۱۸).