آزادمرد
فرهنگ فارسی عمید
۱. آزاده؛ جوانمرد: ◻︎ بمرد از تهیدستی آزادمرد / ز پهلوی مسکین شکم پر نکرد (سعدی۱: ۵۱).
۲. اصیل؛ نجیب.
۳. ایرانی: ◻︎ به گیتی مرا نیست کس همنبرد / ز رومی و توری و آزادمرد (فردوسی: ۵/۳۰۲).
۲. اصیل؛ نجیب.
۳. ایرانی: ◻︎ به گیتی مرا نیست کس همنبرد / ز رومی و توری و آزادمرد (فردوسی: ۵/۳۰۲).