ارزانی
فرهنگ فارسی عمید
۱. ارزان بودن؛ کمبهایی.
۲. عطا؛ بخشش.
۳. (اسم) پیشکش.
۴. (صفت نسبی، منسوب به ارزان) درخور؛ لایق؛ شایسته؛ مستحق.
۵. (صفت نسبی، منسوب به ارزان) فقیر؛ درویش: ◻︎ به ارزانیان بخش هرچت هواست / که گنج تو ارزانیان را سزاست (فردوسی: ۶/۲۶۰)، ◻︎ چو بخشی به ارزانیان بخش چیز / که ایدر نمانی تو بسیار نیز (فردوسی: ۴/۳۳۷).
〈 ارزانی داشتن (کردن): (مصدر متعدی) پیشکش کردن چیزی به کسی؛ عطا کردن؛ بذل کردن؛ بخشیدن.
۲. عطا؛ بخشش.
۳. (اسم) پیشکش.
۴. (صفت نسبی، منسوب به ارزان) درخور؛ لایق؛ شایسته؛ مستحق.
۵. (صفت نسبی، منسوب به ارزان) فقیر؛ درویش: ◻︎ به ارزانیان بخش هرچت هواست / که گنج تو ارزانیان را سزاست (فردوسی: ۶/۲۶۰)، ◻︎ چو بخشی به ارزانیان بخش چیز / که ایدر نمانی تو بسیار نیز (فردوسی: ۴/۳۳۷).
〈 ارزانی داشتن (کردن): (مصدر متعدی) پیشکش کردن چیزی به کسی؛ عطا کردن؛ بذل کردن؛ بخشیدن.