ترجمه مقاله

استخوان دار

فرهنگ فارسی عمید

۱. دارای استخوان.
۲. جانوری که بدنش استخوان دارد.
۳. [مجاز] اصیل، نجیب، شریف، ارجمند، و دارای نفوذ.
ترجمه مقاله