ترجمه مقاله

استخوان رند

فرهنگ فارسی عمید

۱. = استخوان‌خوار: ◻︎ فغان از حرص مشتی استخوان‌رَند / همه سگ‌سیرتان زشت‌پیوند (عطار۱: ۲۱۰).
۲. [مجاز] = هما
ترجمه مقاله