ترجمه مقاله

استواری

فرهنگ فارسی عمید

۱. محکمی؛ استحکام.
۲. محکم‌کاری.
۳. (نظامی) درجۀ استوار داشتن. = استوار
۴. [قدیمی] استقامت؛ ثبات؛ پایداری.
۵. [قدیمی] اطمینان.
ترجمه مقاله