اشکلک
فرهنگ فارسی عمید
۱. چوبی که برای شکنجه لای انگشتان متهمان میگذاشتند و فشار میدادند تا از درد بیتاب شوند و به جرم خود اقرار کنند.
۲. رنج و سختی.
〈 اشکلک دادن (کردن): (مصدر متعدی) [قدیمی] چوب لای انگشتان متهم گذاشتن و فشار دادن تا به جرم خود اقرار کند.
۲. رنج و سختی.
〈 اشکلک دادن (کردن): (مصدر متعدی) [قدیمی] چوب لای انگشتان متهم گذاشتن و فشار دادن تا به جرم خود اقرار کند.