ترجمه مقاله

امان

فرهنگ فارسی عمید

۱. بی‌ترسی؛ ایمنی.
۲. آسایش؛ آرامش.
۳. (شبه جمله) امان بدهید.
۴. (اسم) امان‌نامه.
⟨ امان خواستن: (مصدر لازم) زنهار خواستن؛ پناه خواستن.
⟨ امان دادن: (مصدر لازم)
۱. کسی را در پناه خود درآوردن و جان و مال او را حفاظت کردن.
۲. فرصت دادن؛ زمان دادن.
⟨ امان یافتن: (مصدر لازم) در پناه کسی درآمدن؛ زنهار یافتن.
ترجمه مقاله