اندرخورفرهنگ فارسی عمیددرخور؛ لایق؛ شایسته؛ سزاوار: ◻︎ گفتم هنر پدید کن اندرخور جواب / گفتا که در جواب پدید آورد هنر (ناصرخسرو۱: ۲۷۰).