اکسون
فرهنگ فارسی عمید
۱. نوعی دیبای سیاه گرانبها.
۲. [مجاز] جامۀ سیاه فاخر: ◻︎ اطلس و اکسون مجنون پوست است / پوست خواهد هرکه لیلیدوست است (عطار: ۳۸۸).
۲. [مجاز] جامۀ سیاه فاخر: ◻︎ اطلس و اکسون مجنون پوست است / پوست خواهد هرکه لیلیدوست است (عطار: ۳۸۸).