بازگشت
فرهنگ فارسی عمید
بازگرد؛ برگشتن از جایی؛ مراجعت؛ عود.
بازگشتن
۱. بازگردیدن؛ برگشتن.
۲. برگشتن از جایی؛ مراجعت کردن.
۳. [قدیمی، مجاز] توبه کردن.
۴. [قدیمی] از کاری دست برداشتن.
۵. [قدیمی] منصرف گشتن.
بازگشتن
۱. بازگردیدن؛ برگشتن.
۲. برگشتن از جایی؛ مراجعت کردن.
۳. [قدیمی، مجاز] توبه کردن.
۴. [قدیمی] از کاری دست برداشتن.
۵. [قدیمی] منصرف گشتن.