ترجمه مقاله

بازی

فرهنگ فارسی عمید

۱. فعالیتی برای سرگرمی یا تفریح.
۲. ورزش.
۳. (اسم مصدر) اجرای نقش در نمایش، فیلم، ومانند آن.
۴. (صفت) قمار کردن.
۵. (صفت) [قدیمی] بیهوده؛ عبث.
⟨ بازی کردن: (مصدر لازم)
۱. چیزی در دست گرفتن و خود را بیهوده با آن سر‌گرم ساختن.
۲. به ‌تفنن کاری کردن.
۳. قمار کردن.
۴. کاری به قصد تفریح یا ورزش انجام دادن.
⟨ بازی دادن: (مصدر متعدی)
۱. کسی را به کاری یا چیزی سرگرم ساختن.
۲. فریب دادن.
ترجمه مقاله