ترجمه مقاله

باز

فرهنگ فارسی عمید

۱. = باختن
۲. بازی‌کننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آب‌باز، چترباز، شطرنج‌باز، گاوباز، قمارباز.
۳. علاقه‌مند به (در ترکیب با کلمۀ دیگر): خروس‌باز، کبوترباز، گُل‌باز، رفیق‌باز.
۴. دارای مهارت در چیزی و عمل‌کننده به آن (در ترکیب با کلمۀ دیگر): حقه‌باز، کلک‌باز.
۵. بازنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): جانباز.
ترجمه مقاله