ترجمه مقاله

برومند

فرهنگ فارسی عمید

۱. بالغ؛ رشید: جوان برومند.
۲. بارور؛ باثمر؛ میوه‌دار؛ میوده‌دهنده: درخت برومند.
۳. [قدیمی] خرم؛ شاداب: زمین برومند.
۳. [قدیمی] کامیاب؛ برخوردار: شاه برومند.
ترجمه مقاله