ترجمه مقاله

برگرداندن

فرهنگ فارسی عمید

۱. بازگردانیدن؛ برگشت دادن.
۲. رد کردن؛ پس آوردن؛ پس دادن؛ واپس بردن.
۳. پشت‌ورو کردن؛ واژگون کردن.
۴. [مجاز] قی کردن: هرچه خورده بود برگرداند.
۵. ویران کردن؛ خراب کردن.
۶. [عامیانه، مجاز] نظر و عقیدۀ کسی را بد کردن: کارهای اخیرش من را از او برگرداند.
ترجمه مقاله