بسودنفرهنگ فارسی عمید۱. دست مالیدن؛ لمس کردن: ◻︎ لعل تو را شبی ببسودم من و هنوز / میلیسم از حلاوت آن گربهوار دست (کمالالدیناسماعیل: مجمعالفرس: بسوده).۲. سودن.۳. سفتن.