ترجمه مقاله

بسیجیدن

فرهنگ فارسی عمید

۱. آماده کردن؛ مهیا ساختن؛ سامان دادن.
۲. آماده کردن سازوسامان سفر.
۳. آهنگ کردن.
ترجمه مقاله