ترجمه مقاله

بلد

فرهنگ فارسی عمید

۱. راهبر؛ راهنما.
۲. کسی که راهی را بشناسد یا کاری را بداند.
۳. شهر؛ سرزمین.
۴. نودمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۳۰ آیه؛ الفجر.
⟨ بلد شدن: (مصدر متعدی) [عامیانه]
۱. کاری را یاد گرفتن.
۲. راهی را شناختن.
ترجمه مقاله