ترجمه مقاله

بیچاره

فرهنگ فارسی عمید

۱. درمانده؛ فرومانده؛ عاجز.
۲. بی‌درمان.
۳. ناگزیر.
۴. بینوا؛ مستمند.
ترجمه مقاله