تاب
فرهنگ فارسی عمید
۱. = تابیدن۳
۲. (اسم) طاقت.
۳. (اسم) توانایی.
۴. [قدیمی] قرار؛ آرام.
۵. (اسم) [قدیمی] شدت.
〈 تاب آوردن: (مصدر لازم) طاقت آوردن؛ بردباری داشتن.
〈 تاب داشتن: (مصدر لازم) طاقت داشتن؛ بردباری داشتن.
〈 تابوتوان: قدرت؛ توانایی.
۲. (اسم) طاقت.
۳. (اسم) توانایی.
۴. [قدیمی] قرار؛ آرام.
۵. (اسم) [قدیمی] شدت.
〈 تاب آوردن: (مصدر لازم) طاقت آوردن؛ بردباری داشتن.
〈 تاب داشتن: (مصدر لازم) طاقت داشتن؛ بردباری داشتن.
〈 تابوتوان: قدرت؛ توانایی.