ترجمه مقاله

تار

فرهنگ فارسی عمید

= ⟨ تارومار
⟨ تارومار: ‹تال‌ومال›
۱. پریشان، پراکنده؛ از‌هم‌پاشیده؛ زیروزبرشده.
۲. نیست‌ونابود.
ترجمه مقاله