تجدید
فرهنگ فارسی عمید
۱. نو کردن؛ تازه کردن.
۲. از سر گرفتن امری یا کاری؛ از نو آغاز کردن.
۳. (اسم) درسی که در آن نمرۀ قبولی کسب نشده است.
۴. تکرار.
〈 تجدید مطلع: (ادبی) آوردن مطلع دیگر در یک قصیده بهواسطۀ ناتمام ماندن مقصود و مطلب یا تنگی قافیه.
〈 تجدید فراش کردن: دوباره زن گرفتن.
۲. از سر گرفتن امری یا کاری؛ از نو آغاز کردن.
۳. (اسم) درسی که در آن نمرۀ قبولی کسب نشده است.
۴. تکرار.
〈 تجدید مطلع: (ادبی) آوردن مطلع دیگر در یک قصیده بهواسطۀ ناتمام ماندن مقصود و مطلب یا تنگی قافیه.
〈 تجدید فراش کردن: دوباره زن گرفتن.