ترجمه مقاله

تراز

فرهنگ فارسی عمید

۱. ابزاری که به‌وسیلۀ آن پستی و بلندی سطح چیزی را معلوم می‌کنند، و آن عبارت از یک لولۀ شیشه‌ای است که مایعی با یک حباب هوا در آن وجود دارد و آن را در یک قاب یا پایۀ چوبی یا فلزی قرار داده و هرگاه آن را روی یک سطح افقی و هموار بگذارند حباب هوا در وسط تراز می‌ایستد و اگر در جای ناهموار و پست و بلند بگذارند حباب هوا به طرف راست یا چپ می‌رود.
۲. (بانکداری) مبلغی معادل اختلاف بدهکار و بستانکار در حساب.
۳. [قدیمی] زردوزی جامه.
۴. [قدیمی] پارچۀ ابریشمی.
۵. [قدیمی] نقش‌ونگار پارچه.
۶. [قدیمی] زینت؛ آرایش.
⟨ تراز کردن: (مصدر متعدی)
۱. معلوم کردن پستی‌وبلندی سطح چیزی به‌وسیلۀ تراز.
۲. هموار ساختن و برابر کردن پستی‌وبلندی سطح زمین یا چیز دیگر.
ترجمه مقاله