ترت ومرتفرهنگ فارسی عمیدپراکنده؛ پریشان؛ زیروزبر؛ تارومار؛ تباه؛ تبست: ◻︎ آن مال و نعمتش همه گردید ترتومرت / آن خیل و آن حشم همه گشتند زاروار (خجسته: شاعران بیدیوان: ۱۶۱).