تو
فرهنگ فارسی عمید
۱. اندرون.
۲. میان و درون چیزی؛ لای چیزی.
〈 توبرتو: (قید، صفت) ‹تودرتو، توبهتو› دارای تاها یا لاهای متعدد؛ لابهلا؛ لابرلا؛ تابرتا؛ پیچدرپیچ؛ درهموبرهم.
۲. میان و درون چیزی؛ لای چیزی.
〈 توبرتو: (قید، صفت) ‹تودرتو، توبهتو› دارای تاها یا لاهای متعدد؛ لابهلا؛ لابرلا؛ تابرتا؛ پیچدرپیچ؛ درهموبرهم.