تژ
فرهنگ فارسی عمید
۱. برگی که تازه از بغل شاخۀ درخت روییده باشد؛ برگ درخت؛ تُنده؛ تُنزه.
۲. گیاهی که تازه سر از خاک درآورده باشد؛ گیاه نورسته؛ جوانه.
=تژ زدن: (مصدر لازم) ‹تیج زدن› [قدیمی] جوانه زدن؛ سر از خاک درآوردن گیاه.
۲. گیاهی که تازه سر از خاک درآورده باشد؛ گیاه نورسته؛ جوانه.
=تژ زدن: (مصدر لازم) ‹تیج زدن› [قدیمی] جوانه زدن؛ سر از خاک درآوردن گیاه.