ترجمه مقاله

تیزدندان

فرهنگ فارسی عمید

۱. دارای دندان‌های تیز و بُرنده.
۲. [مجاز] حریص؛ طمع‌کار.
۳. [مجاز] درنده: ◻︎ ترحم بر پلنگ تیزدندان / ستمگاری بُوَد بر گوسفندان (سعدی: ۱۷۹).
ترجمه مقاله