ترجمه مقاله

ثاقب

فرهنگ فارسی عمید

۱. نافذ (فکر).
۲. [جمع: ثَواقِب] روشن؛ تابان؛ درخشان.
۳. (پزشکی) ویژگی دردی که صاحب آن می‌پندارد اندام او را سوراخ می‌کنند.
ترجمه مقاله