ترجمه مقاله

جریح

فرهنگ فارسی عمید

مجروح؛ زخمی؛ زخم‌دار: ◻︎ خویشتن را لقب نهاده مسیح / وز دَمش صدهزار سینه جریح (سنائی۱: ۴۰۰).
ترجمه مقاله