خاتم
فرهنگ فارسی عمید
۱. نقوش و طرحهای تزیینی که با ریزههای عاج، استخوان، چوب، و فلز پدید آورده باشند و برای زینتکاری و نقشونگار کردن قوطی، جعبه، قاب عکس، و سایر اشیای چوبی به کار میرود.
۲. [قدیمی] انگشتر؛ انگشتری.
۳. [قدیمی] نگین انگشتری.
۴. [قدیمی] مُهر.
۵. [قدیمی] پایان؛ عاقبت هرچیز.
۶. [قدیمی، مجاز] فرمان؛ حُکم.
۲. [قدیمی] انگشتر؛ انگشتری.
۳. [قدیمی] نگین انگشتری.
۴. [قدیمی] مُهر.
۵. [قدیمی] پایان؛ عاقبت هرچیز.
۶. [قدیمی، مجاز] فرمان؛ حُکم.