خانی
فرهنگ فارسی عمید
۱. حوض آب.
۲. برکه.
۳. گودالی که آب چشمه در آن جمع شود: ◻︎ ز شرم آب آن رخشندهخانی / به ظلمت رفته آب زندگانی (نظامی۲: ۱۴۶).
۴. آبانبار: ◻︎ نمُرد آنکه مانَد پس از وی بهجای / پل و خانی و خان و مهمانسرای (سعدی۱: ۴۵).
۲. برکه.
۳. گودالی که آب چشمه در آن جمع شود: ◻︎ ز شرم آب آن رخشندهخانی / به ظلمت رفته آب زندگانی (نظامی۲: ۱۴۶).
۴. آبانبار: ◻︎ نمُرد آنکه مانَد پس از وی بهجای / پل و خانی و خان و مهمانسرای (سعدی۱: ۴۵).