ترجمه مقاله

خریدن

فرهنگ فارسی عمید

۱. به تصرف خود درآوردن چیزی با دادن بهای آن.
۲. [عامیانه، مجاز] به‌دست آوردن اطاعت کسی با پرداختن پول: تا وقتی پول داری می‌توانی همه را بخری.
۳. [مجاز] نجات دادن از آسیب یا نابودی: آبرویم را خرید.
۴. [مجاز] پذیرفتن: برای خودمان شر خریدیم.
ترجمه مقاله