خففرهنگ فارسی عمیدهرچیز خشک مانند گیاه خشک یا پنبه که زود آتش میگیرد و برای روشن کردن آتش به کار میبردند: ◻︎ کزاو بتکده گشت هامون چو کف / به آتش همه سوخته همچو خف (عنصری: ۳۵۷).