خون خوارفرهنگ فارسی عمید۱. خورندۀ خون؛ خونآشام: خفاش خونخوار.۲. [مجاز] بسیار سنگدل و ستمکار.۳. [مجاز] وحشی.۴. [قدیمی، مجاز] خونریز.