ترجمه مقاله

خو

فرهنگ فارسی عمید

چوب‌بستی که کارگران ساختمانی بر روی آن ایستاده و کار می‌کردند: ◻︎ بینی آن نقاش و آن رخسار اوی / از بر خو همچو بر گردون، قمر (خسروانی: شاعران بی‌دیوان: ۱۱۶).
⟨ خو بستن: (مصدر لازم) [قدیمی] درست کردن چوب‌بست: ◻︎ ز بهر چهارطاق رفعت اوست / که گردون بسته از هفت آسمان خو (نزاری: لغت‌نامه: خو).
ترجمه مقاله