ترجمه مقاله

داخیدن

فرهنگ فارسی عمید

۱. ازهم جدا کردن چیزی؛ پراکنده ‌کردن.
۲. نظر به چیزی انداختن و دیده‌ور شدن.
ترجمه مقاله