دردچین
فرهنگ فارسی عمید
۱. آنکه یا آنچه درد را بردارد و برطرف سازد؛ علاجکنندۀ درد.
۲. دلسوز و غمخوار.
۳. کسی که از فرط مهر و محبت آرزو کند که درد و مرض محبوبش به جان وی افتد و بلاگردان او شود: ◻︎ بدین آسمانی زمین توٲم / ز چینم ولی دردچین توٲم (نظامی۶: ۹۹۹).
۲. دلسوز و غمخوار.
۳. کسی که از فرط مهر و محبت آرزو کند که درد و مرض محبوبش به جان وی افتد و بلاگردان او شود: ◻︎ بدین آسمانی زمین توٲم / ز چینم ولی دردچین توٲم (نظامی۶: ۹۹۹).