ترجمه مقاله

درون

فرهنگ فارسی عمید

۱. [مقابلِ بیرون] میان چیزی یا جایی.
۲. دل: ◻︎ تا توانی درون کس مخراش / کاندراین راه خارها باشد (سعدی: ۸۳).
۳. [مجاز] ضمیر؛ باطن: ◻︎ درون‌ها تیره شد باشد که از غیب / چراغی برکند خلوت‌نشینی (حافظ: ۹۴۶).
ترجمه مقاله