ترجمه مقاله

ده

فرهنگ فارسی عمید

۱. = دادن
۲. دهنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): دادده، روزی‌ده، شیرده، فرمانده.
⟨ ده‌و‌دار: [قدیمی، مجاز] غوغا و هنگامۀ جنگ و پیکار.
⟨ ده‌و‌گیر: [قدیمی، مجاز] = ⟨ ده‌ودار: ◻︎ شه به ناز و نشاط شد مشغول / کز ده‌و‌گیر گشته بود ملول (نظامی۴: ۶۱۰).
ترجمه مقاله