ترجمه مقاله

دوبین

فرهنگ فارسی عمید

کسی که یک چیز را دوتا ببیند؛ چپ‌چشم؛ چشم‌گشته؛ لوچ؛ احول؛ گاج؛ گاژ؛ کاچ؛ کوچ.
ترجمه مقاله