ترجمه مقاله

دیمه

فرهنگ فارسی عمید

۱. روی؛ رخسار؛ چهره.
۲. روشنی: ◻︎ همان دم که صبح دوم دیمه داد (زراتشت‌بهرام: رشیدی: دیمه)
ترجمه مقاله